جدول جو
جدول جو

معنی خان ازبک - جستجوی لغت در جدول جو

خان ازبک
(نِ اُ بَ)
یکی از پادشاهان ازبک است که در اواخر عمر سلطان ابوسعید بهادر از آلوس اردوی طلایی قصد حمله بمملکت او کرد و او برای مجادله لشکر آراست ولی اجل مهلتش نداد و در قراباغ نزدیک اران درگذشت و سپس ارپاقائون جانشین ابوسعید لشکر بجانب خان ازبک فرستاد و او را درهم شکست. (از سعدی تاجامی ادوارد برون ترجمه علی اصغر حکمت ص 64 و 66)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قُ نِ اُ بَ)
حاکم بلخ است در زمان تیمورشاه پسر احمدشاه درانی. تیمورشاه برخوردارخان و پیردوست خان را با جمعی از سپاه بسمت بلخ فرستاد. در نزدیکی قندهار از قبادخان اوزبک شکست خورده لشکر متفرق شدند و سرداران فرار نمودند و به لشکر تیمورشاه ملحق گردیدند. قبادخان نظر به این فتح نمایان مصمم شد به کابل برود و با تیمورشاه بجنگد. ولی یکی از خویشان او که از او آزرده خاطر بود شبانه او را بقتل رسانید و پس از این تیمورشاه بلخ را تصرف کرد. (مجمل التواریخ گلستانه چ مدرس رضوی ص 118)
لغت نامه دهخدا